آسیبهای شناختی عینی در بارداری
اگرچه تعداد کمی از مطالعات حافظه را برای یک وقایع مجزا در زنان در حول وحوش بارداری،وبیشتر تولدها،(نیون و برودی،۱۹۹۶؛ پس،۱۹۸۷؛ سیمکین، ۱۹۹۲) آزمودهاند تعداد اندکی آزمونهای عصبشناختی استانداردشده را برای اندازهگیری تواناییهای حافظه عمومی به کار گرفتهاند و تا اخیرا، هیچ مطالعه طولی که رابطه بین شکایات حافظه ذهنی، شاخصهای وضعیت شناختی و اندازههای عینی از عملکرد شناختی را آزمودهباشد ( مراجعه به کینان و همکاران،۱۹۹۸) وجود نداشتهاست.
مهارتهای حافظه به عنوان یک مجموعه واضح از تواناییهایی دیگر حوزههای شناختی مانند هوش، ادراک و تواناییهای زبانی تصور شدهاست. در هر حال در این طبقهبندی وسیع حافظه شامل نمیشود نه تنها یک سیستم منفرد را بلکه یک وحدت از زیرمجموعههای به هم مرتبط(بادلی و همکاران،۱۹۹۵). تمایزات حافظه کوتاه مدت برعکس بلند مدت کنار گذاشته نشدهاند به نفع مفاهیم حافظه کاری و حافظه ضمنی/آشکار. حافظه کاری میتواند تعیین شود به عنوان ظرفیت برای برنامهریزی تکالیفب که شامل میشود ذخیرهسازی همزمان و دستکاری کردن اطلاعات را. حافظه ضمنی (یا غیر آشکار) شامل میشود حافظه برای حقایق ( حافظه معنایی) و حافظه برای وقایع( حافظه رخدادی).
آزمونهای حافظه عینی معمولا طراحی شدهاند برای آزمودن یک رویکرد جزئی از حافظه و ممکن است تمرکز کنند بر aquistion ، تحکیم و بازیابی اطلاعات در یک زیرمجموعه جزئی. بنابراین این خیلی مهم است که با دقت آزمون شود نوع ازمون حافظه به کار گرفته شده در یک مطالعه حتی اگر یکی هست در حال استنتاج نتایج با توجه به اصول حیاتی هر نقصانی.
حافظه ضمنی( غیر آشکار)
بریندل و همکاران(۱۹۹۱) آزمودند هر دو مشکلات حافظه و عملکرد عینی در یک نمونه از ۳۲ زن باردار. دو سوم نمونههای برداری گزارش کردند مشکلات حافظه را در مقایسه با تنها یک دهم از گروه کنترل. نقصان حافظه ادراک شده در طی بارداری بود اکثرا تعیین شده برای موردهای شکم اول و آشکار شده به صورت جزئی در ترایمستر دوم. اندازههای خود گزارشدهی به طور معنیدداری ارتباط داشتند با عملکرد در یک تکلیف اولیه. امتیازهای اولیه همچنین همبستگی مثبت داشتند با اندازههای اضطراب، هر چه اضطراب بیشتر بود نمونهها بهتر عمل کردند در تکلیف نسبت به آنهایی که سطح پایینتری از اضطراب را گزارش کردهبودند. این یافتههای جالب بحث شدهاست پیشتر در فصل آخر. اگرچه آغاز ضعیف مرتبط بود با نمرههای پایین در حافظه در طی بارداری، هیچ تفاوت معنیداری بین زنان باردار و گروه کنترل یافت نشد در اندازههای رسمی بازیابی و بازشناسی. ارتباط میان امتیازها در این آزمونها و شکایات حافظه ذهنی یا نسبتهای اضطراب گزارش نشدهاند. نویسندگان یادآور کردند که نقصانها در ضمنی، به جای فرایندهای یادگیری آشکار ممکن است دلیلی باشد برای بسیاری ار مشکلات حافظه روزمزه گزارششده توسط زنان باردار.
مهارتهای حافظه ضمنی همچنین آزمودهشدهاند در مطالعات حیوانی. کینسلی و همکاران(۱۹۹۹) آزمودند عملکرد سه گروه از موشهای آزمایشگاهی را در یک زمین خشک از ماز آبی. آنها دریافتند که موشهای مادر، و موشهایی که مدر شیری بودند به طور معنیداری زمان کمتری نسبت به موشهای هرگز نزاییده برای پیدا کردن غذا زمان صرف کردند. آنها استدلال کردند که فعالیتهای عصبی پدید آمده به وسیله بارداری و حضور تولهها ممکن است در حقیقت دوباره شکل بدهد طراحی مغز را به شکل یک عضو پیچیده که میتواند تطبیق پیدا کند با نیازهای محیطی.
در حقیقت اینکه مادران شیری بودند خیلی سریعتر از والدین طبیعی تعیین میکند که بارداری و تغییرات هورمونی نگهبان(مراقب) یک عامل معنیدار نبود در عملکرد بهبود یافته. ممکن است که حضور تولهها برای هردو هم موشهای مادر و شیری افزایش داده است سطوح اضطراب گرسنگی و سپس بهبود میدهد عملکردشان را.
حافظه آشکار
سیلبر و همکاران(۱۹۹۰) آزمودند عملکرد دوران پریناتال را از ۲۰ زن که ازموده شدند با استفاده از اندازههای کامپیوتری حافظه و توجه در ۵ موقعیت؛ اول به سمت اخر بارداریشان و آخر یک سال بعد از زایمان، ۲۰ زن غیر باردار گروه کنترل نیز مورد آزمایش قرار گرفتند در یک فواصل مشابه. نویسندگان دریافتند که زنان باردار بهبود بخشید عملکردشان را در یک تکلیف یادگیری کلامی به طور معنیداری بیشتر از گروه کنترل وقتی نتایجشان در ۶ و ۱۲ ماه بعد از زایمان مقایسه شدند با آنها از آخر بارداری شان و تا ۳ ماه بعد از زایمان. هیچ اطلاعات پایهای در دستس نبود برای گروه باردار قبل از بارداریشان و نویسندگان نتوانستند نتایج را مقایسه کنند سطوح عملکرد را میان دو گروه در هر مرحله.
خیلی از این عیوب روششناختی تعیین شدهاند در مطالعات اخیر دیگر که به وجود آوردهاند یک مقدار بسیار زیادی از جاذبه رسانهای وقتی که در اول بیان شدند در جامعه برای کنفرانس نوروساینس در ۱۹۹۷(کینان و همکاران،۱۹۹۷؛۱۹۹۸). کینان و همکارانش آزمودند حافظه اشکار را در زنان باردار و به طور نزدیکی جور شد با گروه کنترل در یک طرح مطالعه طولی، آزمودن زنان در طی بارداری در طی هر ترایمستر و دوباره سه ماه بعد از زایمان با استفاده از آزمونهای روانشناختی استانداردشده.سطوح افسردگی و اضطراب همچنین کنترل شده بودند در دوران مطالعه. مطالعه تعیین کرد یک کاهش معنیدار در تکلیف یادآوری داستان در زنان باردار از ترایمستر دوم تا سوم. اگرچه گروه باردار به طور معنیداری افسردهتر و مضطربتر بودند نسبت به گروه کنترل، این آشکار نشد ارتباطی میان تغییرات شناختی. نقصانهای حافظه ثبت شد در طی ترایمسترسوم اتفاق نیفتاد در ۳ ماه بعد از زایمان و گروه باردارها عملکردند در سطوحی قابل مقایسه با گروه کنترل در تمام تکالیف در انتهای مطالعه.
نویسندگان نتیجهگیری کردند که وجود دارد یک کاهش معنادار در حافظه آشکار در طی ترایمستر سوم بارداری، غیر استناد به افسردگی، اضطراب، محرومیت از خواب یا دیگر تغییرات فیزیکی؛ این نقصانها آشکارا حل شدهاست تا سه ماه پس از زایمان.
شارپ و همکاران(۱۹۹۳) همچنین دریافتند نقصانهایی در مهارتهای حافظه آشکار. زنان باردارشان به طور معنیداری آسیب دیدند در یادآوری لیست کلمات در مقایسه با گروه کنترل جورشده. همانطور که در مطالاعت قبلی نقصان بود به طور جزئی مشخص شدهبود در تکالیف جایی که یادگیری بود فرعی تا اینکه آشکار. هیچ نقصان معنداری یافتنشدهبود در اندازههای بازشناسی حافظه. اگرچه خود گزارشی از هر دو اضطراب و مشکلات حافظه به دست آمدهبود، این تحلیل نشدهبود در ارتباط با عملکرد در آزمونهای حافظه رسمی تعین شده.
در یک مطالعه خوب طراحی شده، ایدلمن و همکاران(۱۹۹۳) استفاده کرد از آزمونهای عصبروانشناختی استاندارد برای مقایسه کردن عملکرد یکصد زن در روزهای بعد از زایمان در شرایط سلامت کامل خود و فرزندشان، با والدین مرد، زنان غیر باردار بدون بچه و زنان بستری در بیمارستان در ترایمستر سوم. نتایجشان تعیین کرد که زائوها داشتند یک تفاوت معنیدار نقصان در بازیابی بینایی و کلامی در روز اول بعد از زایمان، اما این نقصانها بودند گذرا و در درازمدت آشکار نشدند دو یا سه روز بعد از زایمان. تجویز ضددردها در طی لیبر تشدید نکرد نقصان شناختی را. نویسندگان تعیین کردند که نتایجشان تعیین میکند که نقصان شناختی مشاهده شده نیست یک عوارض جانبی مصرف دارو در طول زایمان اما در عوض بستگی دارد به استرس و خستگی که ناشی از لیبر و زایمان است.
موقعیت سندرم فراموشی مادری
این مرور پررنگ شدهاست به عنوان خیلی از سوالات پاسخ دادهنشده در این حوزه. اگرچه وجود داشتهاست نامهای برای بازشناسی “فراموشی مادرانه” (بایلدام،۱۹۹۱) یا “حواسپرتی(انسفالوپاتی) خوشخیم بارداری” (پوستر و همکاران،۱۹۸۶) به عنوان یک سندرم، وجود دارد تا کنون هنوز، هیچ تصویر روشنی از نشانههای مرکزی نیست. ویلست مطالعاتی که ازمودهاند مشکلات ذهنی را آشکار میکند تاکید کردن بر مهارتهای حافظه را، نقصانهایی در توجه، تمرکز، هماهنگی و شناخت عمومی به آرامی هستند همچنین عموما گزارش شده. وجود دارد شواهد متناقضی با توجه به اثر بارداری بر مهارتهای حافظه ضمنی. اگرچه وجود دارد بعضی از شواهد همگرا برای تعیین اینکه یادگیری و یادآوری ممکن است افتضاح شدهباشد در طی بارداری، استفاده از ازمونهای عصب-روانشناختی استنداردشده در یک طرح که کنترل میکند برای متغیرهای روانشناختی هست نادر. به علاوه، یک گوناگونی وسیعی از آزمونها هستند به ندرت اجرا شدهاست و بنابراین این به تناوب ممکن نیست نظر بدهد در نقصانهای خاص گزارش شده در بافت دیگر فعالیتهای شناختی. به منظور اطمینان بخشیدن به دقت یک نوع خاص از نقصان حافظه، یک نفر باید اندازه بگیرد دیگر حوزههای شناختی را و نشان بدهد که در این اندازهها مقیاسهای ذهنی با محدودیتهای طبیعی. درهرحال مطالعه مهم توسط کینان و همکاران تعیین میکند که آزمونهای عصب-روانشناختی، با یک تاکید در مهارتهای آشکار هستند حساس به مشکلات حافظه تجربه شده در طی ترایمستر سوم حداقل. به علاوه اگرچه به طور وسیعی گذرا میباشد، طول معمول اختلالات شناختی به طور معناداری تغییر میکند، بنا به نتایج گزارش بعضی پژوهشها در طی روز دوم بعد از زایمان(ایدلمن و همکاران،۱۹۹۳) و بنا به یافتههای دیگران اختلال ادامه پیدا کردهاست سه ماه(سیلبر و همکاران،۱۹۹۰) یا حتی طولانیتر(پوستر و همکاران،۱۹۸۶) بعد از زایمان. اگرچه اختلالات شناختی متناوبا نسبت دادهمیشود به استرسهای جسمی و هیجانی مرتبط با یک تولد در حال وقوع، حداقل یک مطالعه شکست خوردهاست برای پیداکردن حمایت از این دیدگاه(کینان و همکاران،۱۹۹۸) با تاکید بر پایه عضوی ممکن برای اختلال، با مشکلات حافظه به عنوان نتیجه متعاقب تغییرات هورمونی و/یا دیگر فرایندهای مرتبط با بارداری ممکن است اثر گذارد بر عملکرد عصب-روانشناختی. بنابراین، ویلست از قرار معلوم، علت، طبیعت و دوره فراموشی مادرانه نامعلوم باقی می ماند.